شناسهٔ خبر: 62195 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

​​​​​​​ایراد بزرگ پژوهش‌های ایرانیان درباره شاهنامه از نظر جلال خالقی‌مطلق

​​​​​​​ایراد بزرگی که بر بسیاری از پژوهش‌های ایرانیان هست این‌ است که برایشان تمییز ذهـنیات از عینیات بسیار دشوار است و غالبا ذهـنیات مخیل خود را عینیات مدلل می انگارند. البته آسیب این روش در تصحیح متون بسیار خطرناک‌تر است تا در تالیف.

​​​​​​​ایراد بزرگ پژوهش‌های ایرانیان درباره شاهنامه از نظر جلال خالقی‌مطلق

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ جلال خالقی‌مطلق، ادیب، پژوهش‌گر، شاهنامه‌پژوه، شاعر، داستان‌نویس، طنزپرداز، یکی از تاثیرگذارترین چهره‌های ادب و فرهنگ این مرز و بوم است که شاهنامه‌شناسی و شاهنامه‌پژوهی، بر دیگر جنبه‌های دانش و ذوق او غلبه دارد. ایشان با انس خاص به شاهنامه و با کنجکاوی ژرفی که در تاریخ ایران باستان دارد، منشا خدمات فراوان بوده است و البته از ویژگی‌های رجال بزرگ، چندسویگی و ابعاد متعدد علمی و شخصیتی ایشان است. همه تحصیل‌کردگان ادب فارسی و دوستداران شاهنامه با نام خالقی‌مطلق آشنا هستند و از خدمات علمی او آگاهی دارند. «خوش فطرت و خوش نیت دانشور و دانا دل»
گرچه دوریم به یاد تو قدح می‎گیریم
بعد منزل نبود در سفر روحانی

به مناسبت 25 اردیبهشت، بزرگداشت دانای توس، با این شاهنامه پژوه شهیر، هم‌کلام شدیم، تا در محضر درس استاد، شاگردی کنیم و از پرمایگی دانش ایشان بهره‌مند شویم.

 به نظر شما چرا شاهنامه فـردوسی به عنوان مهمترین اثر ایرانی در میان شرق‌شناسان شناخته شده، مثلا آثار مولانا یا حافظ این میزان اهمیت را ندارند؟
از آن‌جا که شاهـنامه داده‌های بسیاری از اسطوره، ادبیات، تاریخ و آیین‌های ایران کهن را در بردارد، بیشتر به کار ایران شناسان می‌خورد. ولی کلا در غـرب حافظ و خیام شناخته‌ترند.
 
آیا به نظر شما این درست است که شاهـنامه بعد از ادیسه و ایلیاد هـومر مهـمترین اثر حماسی است؟
چرا پس از ادیسه و ایلیاد؟ ادیسه به پای ایلیاد نمی‌رسد و در انتساب آن به هـمر نیز تردید کرده‌اند، همچنان‌که چند تا از سرودهای ایلیاد را نیز از هـمر نمی‌دانند. ولی به‌ویژه قـدمت هـر دو اثر به آن‌ها اعتبار زیادی می‌دهـد، چنان‌که به گیلگمش و پس از آن‌ها حماسه آنه آیس از ورژیل شاعر رومی و دو حماسه هـندی مهابهاراتا و رامایانا. ولی شاهـنامه یک اثر حماسی واحد نیست، بلکه چند داستان حماسی و چند داستان پهلوانی ــ عشقی ( رُمانس) و یک بخش اسطوره‌ای و یک بخش بزرگ تاریخی در یک کتاب و زیر یک عـنوان ( شاهـنامه) گِرد آمده‌اند و همه به‌وسیله دو ریسمان، یکی نژاد ایرانی و دیگر فلسفه واحد و ایرانی به زندگی به یکدیگر پیوند خورده‌اند.

از این‌رو خاورشناس و شاهنامه‌شناس معروف آلمانی تئودور نولـدکه در کتاب حماسه ملی ایران به حق می‌گوید: حماسه ملی ایران با حماسه‌های دیگر فـرق کلی دارد، و یا: حماسه ایرانی را نمی‌توان با حماسه‌های دیگر مقایسه کرد و یا: شناخـت شاهـنامه به عـلت بزرگی آن سخـت است و باید آن را بخش به بخش خواند، و یا: شاهـنامه اثری است که هیچ قوم دیگری بدین گونه ندارد. البته می‌توانیم مثلا ایلیاد را با داستان رستم و اسفندیار مقایسه کنیم. نولدکه اروپایی ایلیاد را بیشتر می‌پسندد، حتی از کل شاهـنامه. من ایرانی حتی تنها رستم و اسفندیار را بیشتر از ایلیاد می‌پسندم، چه رسد به کل شاهـنامه.
 ‌
تأثیر اندیشه فـردوسی بر آیندگان خود، از جمله سعدی و حافظ چگونه ارزیابی می‌کنید؟
شاعران بدون مطالعه آثار منظوم پیش از خود شاعـر خوبی نمی‌شوند و در ایران شاهـنامه، دیوان رودکی و خمسه نظامی و مانند آن‌ها مکـتب شاعری سرایندگان بعدی بوده است. ولی شاهـنامه بویژه به سبب گـنجـینه واژگانش و افسانه‌های زیبایش و اخلاقـیاتش در شاعران پس از خود بسیار تاثیر گـذاشته است. هـم‌چنین اندیشه‌های «خیامیِ» شاهـنامه در بینش شاعرانی چون خیام، نظامی، سعـدی و حافظ مؤثر بوده است.
 
چرا سبک شعری فردوسی ادامه پیدا نکرد و دیگر شاهکاری چون شاهنامه خلق نشد؟
سبک شعری شاهنامه ادامه پیدا کرد. هـمه آثار حماسی پس از فـردوسی متاثر از سبک شاهـنامه‌اند. این تاثیر حتی در آثار غیر حماسی همچون کلیله و دمنه قانعی طوسی و بوستان سعدی نیز آشکار است. ولی اثر حماسی به اهـمیّت شاهـنامه دیگر به‌وجود نیامد، زیرا جامعه ایران تغـییر یافـته بود و روح و ذوق حماسی فـروکش کرده بود.
 
آیا در میان نسل جوان که روی شاهنامه کار می‌کنند می‌توان به خلق آثار بزرگ و مقاله‌های مهم امیدوار بود ؟
پژوهش آثاری که در میان مردم از محبوبیت بزرگی برخورداراند، هـر اندازه از نگاه کمی و کیفی کافی و خوب انجام گرفـته باشد، هیچ‌گاه دوست‌داران آن آثار را خرسند نمی‌کند و این خود سبب ایجاد تالیفات بی‌ارزش و نظریات شگـفـت‌انگیز، ولی ذهـنی و نامستند می‌گردد. بر اساس شاهنامه هـنوز جای مقالات مهم هست و انتظار تالیف آن هم می‌رود. ولی در آینده شاید بیشتر در زمینه نقاشی، تندیس‌گری، موسیقی، فیلم و فیلم‌های انیمیشن بتوان انتظار کارهای خوبی داشت. در مورد تالیفات بزرگ‌تر کمتر و در مورد تصحیح هیچ، مگر این‌که دستنویس کهن‌تر و معتبرتر از آن‌چه می‌شناسیم به دست آید. البته جای تصحیح برخی ضبط‌ها هست. من خود در برخی چاپ‌های تصحیح دوم خود برخی ضبط‌ها را عوض کرده‌ام و در آینده نیز خواهم کرد. ولی این‌که این مقدار کرایش یک تصحیح جدیدی را داشته باشد، گمان نمی‌کـنم. چندین نـقـد که در این زمینه خوانده‌ام، نظر مرا بیشتر تأئید کرده است.

ایراد بزرگی که بر بسیاری از پژوهش‌های ایرانیان هست این‌ است که برایشان تمییز ذهـنیات از عینیات بسیار دشوار است و غالبا ذهـنیات مخیل خود را عینیات مدلل می انگارند. البته آسیب این روش در تصحیح متون بسیار خطرناک‌تر است تا در تالیف.
 

نظر شما